راز حضور

بهانه های قلم

راز حضور

بهانه های قلم

ترنم خانه ام اینجاست

خانه ام را ...

همسایگانم را ...

گفته ها و ناگفته هایم را ...

همه و همه را دوست می دارم

تک تک دقایقی که در این سرا گذشته ... تک تک خاطراتی که ثبت این صفحه شده ...

تمام روزهایی که روبروی این صفحه خندیده ام و یا قطره اشکی از چشمانم فرود آمده ..

همه را می ستایم و تقدیر می کنم

امروز یک سال از اولین پست این خانه می گذرد هرچند که آغاز کارم جای دیگری بود

هرچند که نامم چیز دیگری بود

هرچند که ....

از روز اولی که این عنوان این دو کلمه ی ناآشنا به ذهنم رسید و شد نام این سرا بیش از یک سال می گذرد

صادقانه می گویم اوایل که گفتم راز حضور زیرش درج کردم : می نویسم برای اثبات بودنم ...

حرف خودخواهانه ای بود،می دانم

بارها قصد کردم نامش را عوض کنم

ولی نشد ...

دلم نگذاشت

بیشتر که فکر کردم ... وسیع تر که اندیشیدم

بیشتر مصمم شدم که تغییر ندهم نام این خانه را

از خودم پرسیدم واقعا چرا هستیم ...

من نه ... مــــا ...

ما که اشرف مخلوقاتیم

هیچ دلیلی راضیم نکرد

می خواهم پاسخش را به تجربه بنشینم

شاید چند سال و صباح دیگــر

..

پی نوشت :

سی دی ماه بهانه ای شد برای یادآوری تمام لحظه هایی که تاکنون در کنار شما عزیزان سپری کرده ام

از قدیمی ترین همراهانم گرفته تا جدیدترین ها که نامشان به کناره ی این صفحه سنجاق شده و مهرشان در قلبم ماندگار است

شادباشید و خرم

نظرات 26 + ارسال نظر
تنفس جمعه 30 دی‌ماه سال 1390 ساعت 10:54 ب.ظ http://tanaffos.blogsky.com

سلام سعیده جان
خوبی عزیزم ؟!
ممنونم از لطف و وفا و مهربانی هایت.
امیدوارم همیشه برقرار باشی و همه و همه لذت ببرند از خواندن نوشته های زیبایت .
سالگرد نوشتارها و راز حضورت را تبریک می گویم
سلامت باشی و خنده ... همراه همه ی لحظه هایت.

سلام عزیزترین
متشکرم

همین حضور شما در این سرا مایه ی شادی و مباهات من است
پاینده باشید

نرجس جمعه 30 دی‌ماه سال 1390 ساعت 11:17 ب.ظ http://sayehsarezendegi.blogsky.com/

قربون صاحب خونه و ترنم زیبای کلماتی که از ذهن زیبایش بر دل ما می نشیند !
یکسالگیت مبارک راز حضور نازدونه خانوم دوست داشتنی ما ! صدو بیست و یک ساله بشی الهی !

سلام
مرسی نرگس جان ... مرسی
ظهر همچین گفتم تا فردا که روم نشد دیگه اونورا آفتابی بشم

دانیال شنبه 1 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 06:41 ق.ظ http://www.danyal.ir

اگرچه ملاحظه أسماء و تواریخ مانع از آنست که بگوییم حسن و ملاحت طبعی و قلمی شما را گوئیا سالهاست که چشیده ایم ولی این را که میتوان گفت در ادامه هم تو برای ما همیشه ای

یه سال و خورده ای حرف زدم میگین سالهاست احتمالا چند وقت دیگه کلا چوب خطم پر بشه

جدا از این حرفها خیلی متشکر از لطفی که به این سرا و صاحبش دارید ...

محب شهدا شنبه 1 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 09:54 ق.ظ http://nejat-yafteh.blogsky.com

خوشحالم که حضور داری.
خوشحالم که راز حضورت را دوست داری.
خوشحالم که می توانم بخوانم ولذت ببرم از قلمت.
یک سالگی فرزند قلمت مبارک بانو....

و من خوشحالم که خوشحالی زهرای عزیز
خیلی ممنون یکی از جدیدترین های این سرا

مریم شنبه 1 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 02:48 ب.ظ http://najvaye-tanhai.blogfa.com

بابا تولد دیده بودیم اما اینجوریش دیگه نه
چقدرم رونده یک بهمن مثل تولد مامانم
خب الان من دقیق نفهمیدم تولد هردوتا وبلاگات رو هم میشه یه سال یا نه همین جدیده یه ساله شده
اصن بذار از اول بخوونم
آخه فکر کنم دفه ی قبل از آخر خووندم رو به اول
آهان خووندم شد این که همین وبلاگت تازه یه سالش شده ینی بذار فکر کنم آهان درسته ینی الان داره یواش یواش تاتی تاتی می کنه و دندون هم ماشالله درآورده دیگه؟آره آش زیاد براش درست کن بده بخوره براش خوبه برای دندوناش و رشدش
دستشو زیاد نگیر بذار خودش راه بره بد عادت میشه
اسمش هم عوض نکن بذار بمونه گناه داره بچه م
یه کم هم باهاش دیکته کار کن
صبای دیگــر نه صباحی دیگر درسته مامان جان
بابا این بلاگستان آیکون غش و ریسه نداره من الان چطور حسمو منتقل کنم؟
موفق باشی خانوم گل من که واقعا از قلمت در شگفتم که با وجود اینکه از همه ی ماها کوچکتری اما روحت به واقع بزرگه یه دختر قوی و مستقل و محکم و مغرور با یه غرور شیرین که همینش آدمو جذب می کنه
بخدا خیلی خیلی دوستت دارم سعیده
ایشالله جشن دانشگاه رفتنتو توی وبلاگت بنویسی

مگه چشه آیا؟
ا جدی؟تولد مامانت مبارک خانوم
البته این مال 30دی بود که دیشب اومدی ولی کامنت نذاشتی
دیکته کار کنم؟با بچه ی یه ساله؟آخه اینا که شما گفتی همش مال بچه ها بود الا این یه مورد

صبای دیگر...نمی دونی دیشب با چه مصیبتی این پست رو تایپ کردم یه دستم به گوشی بود یکی به صفحه کلید حواسم هم تو سالن به تی وی
...
ممنون عزیزم
...
این دانشگاه رفتنه رو خدا از دهنت بشنوه مادر

مریم شنبه 1 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 03:15 ب.ظ http://najvaye-tanhai.blogfa.com

تولد مامان من دقیق امروزه اما بخاطر امشب تصمیم گرفتم که فکر آپ تولد رو از سرم بیرون کنم
در ضمن این گوشی تو فقط برای من کار نمی کنه امروز صبح چقدر بهت زنگ زدم خودت بگو دیگه
تو براش دیکته بگو ببین چطور مثل یه بچه ی نه ساله می نویسه من میگم بگو چشم
کار ی دعایی حرفی چیزی نمونده برم؟
امشب برای دانشگاه رفتنت دعا خواهم کرد
ایشالله به حق این شب عزیز پزشکی شهید بهشتی قبولی
یا خدا خودت کمک کن سعیدمونو

از طرف من تبریک بگو مریم جان
اولا دوبار زنگ زدی دوما دقیقا وقتی که من آخرای خواب نازم بوده زنگ زدی
بعدشم که خالص اعتبارم صفر ریال شده و دستم از دنیا کوتاست

نه تموم شد عزیز
فدات شما برا پزشکی دعا کن ایشالله رشته ی مورد نظر قبولم ولی دانشگاهشو خوب اومدی
مرسی عزیزم..هرچی خدا بخواد

نرجس شنبه 1 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 08:32 ب.ظ http://sayehsarezendegi.blogsky.com/

سلام علیکم نازدونه خانوم . شبتون بخیر . ارادتمندیم اساسی !

سلاااااام خانووووووووم
جانم؟
جا خوردم
ما بیشتر
----
اینجا هوا قرمزه گویا قراره برف بیاد
هورااااااااااااااااااا
بعدتر نوشت:تا من برا برف ذوق کردم آسمون به حالت عادی برگشت شانسه من دارم

نرجس شنبه 1 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 10:29 ب.ظ http://sayehsarezendegi.blogsky.com/

برفم میاد ایشاله . نگران نباش . فعلا که همه جا رو سفید پوش کرده برف ... فوت میکنیم اونطرفها هم بیاد .

آره دیدم تو اخبار ...
قربون شما
این آثار برف اون دفعه،از ذوق کل حیاط رو نقاشی کرده بودم فقط این گوشه خالی مونده بود

http://s1.picofile.com/file/7258906127/DSC02149.jpg

داداش محمد دوشنبه 3 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 02:23 ب.ظ

سلام مهربان
ممنونم که اومدید.
میگم من اینجا یک کامنت گذاشته بودم...
باز نکنه رفته به اون پست فبلی باز....

سلام
خواهش میکنم

پست قبلیه ... منتهی نرفته خودتون اونجا گذاشتین

نرجس سه‌شنبه 4 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 12:01 ق.ظ http://sayehsarezendegi.blogsky.com/

سلام خانوم گلم . نیمه شبت خوش . عرضم خدمتتون , من هم همدرد شمام . دلم هواشو کرده ! اما ....
راستی , چی یادت رفته که باید خدا بزنه پس سرت ؟!!!!
واااای ! مراقب خودت باشی ها !

انقدر می دونم که حالم اصلا خوش نیس
انقدر که با همون ولوم بالایی که می تونم بخندم می تونم گریه کنم ولی نمی خوام ولی بغضم گرفته
بی خیال
نمی خوام حال کسی گرفته شه
نباشم بهتره

نرجس سه‌شنبه 4 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 12:02 ق.ظ http://sayehsarezendegi.blogsky.com/

راستی نازدونه خانوم , من هیچوقت به یاهومسنجر نمیام . اون موقع هم اومده بودم ای میلم رو چک کنم عزیز . همین ...
دقت به افراد انلاین هم نکردم ! شرمنده !

آنلاین نبودم منم داشتم میلمو چک میکردم
از رو خود یاهو دیدم

دشمنتون

PUR!A سه‌شنبه 4 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 01:24 ق.ظ http://puria.blogsky.com

امیدوارم سالهای دیگه هم همینطور ادامه دار پیگیره این مساله باشید!

thanks.alot

نرجس سه‌شنبه 4 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 09:44 ب.ظ http://sayehsarezendegi.blogsky.com/

متوجه منظورت نشدم عزیز دلم . من از چیزی ناراحت نشدم , و اصلا هم نمی فهمم چی میگی الان ؟!

فدای شما
الان که مرور کردم پاسخ های دیشبم را دیدم که چه تلخ پاسخ دادم به کامنت شما
یعنی اونجا که جای درد دل کردن نبود

گفتم شاید دلگیر شده باشید خواستم اگه موردی هست رفع ابهام بشه

نرجس سه‌شنبه 4 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 10:52 ب.ظ http://sayehsarezendegi.blogsky.com/

بغض هم مثل خنده , زودگذره . میاد و میره ! رسم روزگاره ! طبیعت زندگی . اینقدری عمر کردم که بدونم نمیشه هیچکدومش رو زیادی جدی گرفت . لحظه ست دیگه عزیز دل .
امید که الان خوب خوب باشی و بدونی که بودنت و خوب و خوش بودنت , خواسته دل من و بقیه ی دوستان عزیز هست نازدونه خانوم . حالا یه لبخند بزن تا منم خوشحال بشم . خب عزیز ؟

بنده هم الان اینجا با آرامش کامل لیوان دلسترم رو سر می کشم و خوشحال به خاطر وجود شما و بقیه ی دوستان از خدا تشکر میکنم
...

همیشه بغض هایم نصیب تاریکی شب ها می شوند گویا آنها هم مثل من از لبخند خورشید شرم دارند

نرجس چهارشنبه 5 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 12:18 ق.ظ http://sayehsarezendegi.blogsky.com/

نازدونه خانومم , این نوای قشنگی که از سرای شما بر دل می نشیند , اثر کیست ؟
ممنونم عزیز .

جناب نامجو باید باشه احتمالا

بفرمایید
http://s2.picofile.com/file/7263776341/EY_SAREBAN.mp3.html

خواهش می کنم

سارا تاجی چهارشنبه 5 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 01:39 ق.ظ http://elaheyesharghy.blogsky.com/


میان هیاهوی بی وقفه زندگی همیشه یک جایی هست که بغض هایت را در واژه هایت می پیچی و فریاد می کنی ...
اینجا تنها جاییست که خودت هستی با همه رنج ها و آه ها .. با همه شادی ها و لبخند ها ...
اینجا کلمات ، عریانی سخنت را فاش می کنند .
اینجا همان ماوای امن توست که بی هیچ ترسی کمر به قتل حرف هایی می بندی که حنجره ات را می فشارد ...
اینجا خانه توست
خانه شخصی تو ...
تولد خانه ات مبارک .

کامل گفتی
حرفی برایم نماند ....
این روزها تهی شده ام ... خالیه خالی ...
حرف بسیار است اما زبانم قادر نیست حرف هایم را به قلم بسپارد ...

سارا.ت چهارشنبه 5 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 01:41 ق.ظ http://SAARAT.BLOGFA.COM

سلام
از لطفت ممنون سعیده عزیز
بابت نظرات پر مهرت ...

بیشتر بنویس
هوای قلمت بهاری ام می کند !

شرمنده می کنی ساراجان

نرجس چهارشنبه 5 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 09:43 ق.ظ http://sayehsarezendegi.blogsky.com/

مرسی مهربون خانوم گل .

قابل شما رو نداشت نرگس جان

تنفس چهارشنبه 5 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 02:05 ب.ظ

سلام سعیده جان
خدا نکند که دلت بگیرد !
چون مطلبی نمی نوشتم خوشایند ندیدم بودنش را .
همیشه تو را به خوبی و نیکی به یاد دارم و می دانم که آینده ای درخشان در پیش روی داری .
امیدوارم پر توان و سلامت باشی و سایه عزیزانت بر سرت مستدام .
ایمیل مرا هم که داری ....
به خداوند مهربان می سپارمت

سلام بزرگوار
وای نمی دونید چقدر ذوق کردم از دیدن کامنت شما
اما ای کاش بود ... هرچند خالی از تازه های کلام شما ... ولی کاش بود
...
من هم همواره شمارا به مهر یاد می کنم و هیچ وقت نخستین مکالمه ای که باهم داشتیم را از یاد نخواهم برد
خدا دبیر تاریخمان را عمر دهد
بازهم منتظر حضورتان در این سرا خواهم بود
دوستتان دارم بانو

ثنائی فر چهارشنبه 5 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 04:29 ب.ظ

مبارک باد هست بودنت در این سرا
مبارک باد خندیدن ها و گریستن های یک ساله ات در این سرا
مبارک باد تفکر یک ساله ات را آغاز دوباره ات را
همیشه بمان برای خودت برای او برای ما
یا حق

مبارکم باد وجود سرتاسر مهر عزیزانی چون شما
ممنون بانو

نرجس چهارشنبه 5 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 10:56 ب.ظ http://sayehsarezendegi.blogsky.com/

عزیز دلم ! چی میگذره تو دل قشنگت سعیده جانم ؟!

الان انقدر خوبم که دلم نمی خواد خوبیمو با قلمم قسمت کنم
وگرنه مطمئن باشید پست میزدم

نرجس چهارشنبه 5 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 11:16 ب.ظ http://sayehsarezendegi.blogsky.com/

شکر خدا . همیشه خوب باشی نازدونه خانوم .

گفتم تمام ناگفته هایم را

بهار پنج‌شنبه 6 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 11:21 ب.ظ http://zendanebihesar.blogsky.com

جواب این سوالو هیچکس نمیدونه

سوال؟
راستی کامنتمو ندیدم

هیچ دوشنبه 10 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 07:48 ب.ظ http://mindzeinab2009.blogsky.com

...هستی می هستد و ما هم عدمهاییم هستی ها نما
او وجود مطلق و هستی ما ...پس ما نیستیم و او هست که هست و با دچار وهم و خیال و گمان هستیم : لا هو الاهو ..

چرا درک نمی کنم عمق سخنتان را

متشکر از حضورتان استاد

یگانه دوشنبه 24 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 02:32 ب.ظ

سلام
این چه تولد گفتنی بود دختر که اشک به چشم میاره
فدای تو
فدای حضورت و این راز حضورت
همیشه توی دلم تک باقی می مونی

سلام یگانه خانوووووم
به به صفا آوردی عزیز
راه کجا رو گم کردی یگانه جان؟

بنده استاد ضدحالم .. چی خیال کردی
تازه قراره برا تولد خودم اون آهنگه هست میگه : تولدم مبارک نیست دلم گرفته داغونم ، یه حسی تو دلم میگه ........
رو بذارم ...
چطوره؟

قربون شما ....
بشین سر جات دختر جون الکی دلبری نکن

دانیال چهارشنبه 26 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 02:14 ب.ظ http://www.danyal.ir

خانوم آقایی باور بفرمایید ...
به جان پسرم این وب شما برای هیچ کدام از مرورگرهایم باز نمیشود
امشب اگر به زور عوض کردن ویندوز هم باشد
خودم را به کلماتتان خواهم رساند ...
تو رو خدا ببخشید ...

قبل از کامنت شما داشتم مقدمات ترکاندن وبلاگ رو فراهم می کردم چون از دستش خسته شدم...

به احترام شما صبر می کنم...
------------------------------------------------------------------------
بخشیدن چرا..افتخار میدید که می خونید،شرمندم نکنید

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد