راز حضور

بهانه های قلم

راز حضور

بهانه های قلم

خاموش،خسته، ... یاخدا

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

عنوان ندارد !!!

گاهی چه ناجوانمردانه انگشت ایرادگیرمان را به سمت بعضی ها اشاره می رویم و محکومشان می کنیم به گناه ناکرده

به تصورات غلط

به ذهنیات اشتباه

و به تمام اتهاماتی که فی الواقع به خودمان وارد است

به ذهنمان

به تصوراتمان

به افکارمان

به افکاری که بدون تفکر به پرواز در می آیند و به آنها اجازه می دهیم بی پروا و بی شرمانه مجوزمان شوند برای یک تصمیم

تصمیم در مورد دیگران و قضاوتی که به قطع لیاقت قاضی بودنش را نداریم

و این کار هرروزه ی خیلی هاست

همه ی ما بارها یا قضاوت شده ایم یا قضاوت کرده ایم

و از این دایره مستثنی نیستیم

گاهی چه بی رحمانه قضاوت می کنیم

گاهی چه بی رحمانه قضاوت می شویم

می شنویم و زیر سوال می رویم

بدتر از همه ی اینها زمانی ست که به خودت شک می کنی

که قَدَر قضاوت برخی ها تو را احاطه می کند

فکر می کنی

.

.

.

دروغ چرا!

زیاد که فکر می کنی افکارت همچون خوره به جانت می افتد و نهیب می زند که مبادا به واقع لایق این قضاوت بوده ای

چه بد که با خودت درگیر می شوی

چه بد که به خودت شک می کنی


پ.ن: دردم این بار نهفته در تصویر است..

به یاد دیروز ، برای امروز

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.