راز حضور

بهانه های قلم

راز حضور

بهانه های قلم

ملودی غریبانه ی پاییز رو به اتمام است

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

یاحسین،به سبک سال های گذشته

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

اشک و رشک


در زندگی همیشه تکیه گاه هایی هست که هرچند وجودشان را کتمان می کنی بازهم جزء لاینفک و انکار ناشدنی هستی ات هستند

و هماره نیاز مبرم ما به داشتن آنها زمانی مجال ابراز می یابد که یکباره از زندگی ات حذف گردند

آنجاست که حس می کنی زیر پاهایت خالی شده و در شرف سقوطی

معمولا تلاش آدمی بیشتر در زمینه ی احراز نداشته هاست و کمتر به ارج و مقام داشته هایش توجهی دارد

و آن یگانه ی گیتی چه خوب می داند و در قدم به قدم زیستن آدمی نهاده چراغ هایی را که به واسطه ی نور آنها دلیل اینکه هستی و هنوز مایه ی امیدی برایت روشن گردد

واین که گاهی طالبی عاری از تمامیِ تعلقات بر بام خواستن ها بروی و رهایی ات را فریاد کنی امری محال می زند که ای کاش محال نبود

ای کاش لحظه هایمان انقدر پرِ کارهای نکرده و در دست اقدام نبود

ایام محرم که فرا میرسد با همه ی خاطراتی که از چند سال پیش برایم به جای گذاشته اما

می شوم به مثال پرنده ای سبکبال در آبی لایتناهیِ آسمانش

هیئت و شورآبه هایی که از چشمانم فرود می آید آنقدر سبکم می کند که وزنه های هزار کیلویی گناهی که به پاهایم بسته شده اند را برای لحظاتی از یاد ببرم و در میان عظمت آسمانش به پرواز درآیم

گاهی مجبوری به بلند پروازی واژه هایت حد بدهی و ملزمشان کنی که در مسیر معین خود حرکت کنند ...

مبادا سرکشی و طغیان گریشان حرف های نهفته در منتهی الیه سمت چپ روحت را فریاد کنند

و گاهی گویا فرکانس فریاد هایت با گوش هیچ بشری هماهنگی ندارد که تمام داد و بیداد هایت هم بی پاسخ می مانند...