راز حضور

بهانه های قلم

راز حضور

بهانه های قلم

عاکف معبر توام ( برگ ریزان پاییز و واژه ریزان امروز )

حقارت حروف تبدیل می شود به سلوک واژگان و برپیکره ی سرد کاغذ سقوط می کند

کز فراز اندیشه ی بشر جریان می یابند تا فرود نیایند و دستخوش خاک نگردند

می آیندکز برای مانایی 

کلمات خمیر مجسمه سازی نیند که تو ورزشان دهی تنها به شوق ساختن جسمی برای دیدگان بشر

کلمات در روح کاغذ دمیده می شوند تا سپس راهبر روح آدمی باشند تا به ملکوت

تا به آنجا که کس نپرسد تو فرزند کیستی و زاده ی کجایی

و گویند که تو مفسر دقایقی

تو مجری حقایقی

و همزاد گل شقایقی

و من آنجا فریاد خواهم زد کدامین ملاکتان برای اثبات انسانیت بهره برده از منطق ثابت بشریت بوده و هست

که فریاد دادخواهی و عدالت خواهیتان  کرار هوش بشر شده

که تا کنون گر تلاشی کرده ام بهر فائق آمدن بر باسقان زمانه بوده و بس ...


پی نوشت : ولادت حضرت معصومه و روز ملی دختران هزاران بار گرامی باد .


مهم نوشت : میشه برای زهرای هشت ساله که از بیماری قلبی رنج می بره و امیدی به زنده موندنش نیست دعا کنید ؟

نظرات 22 + ارسال نظر
شادی پنج‌شنبه 7 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 03:58 ب.ظ http://shadi-shadi.blogsky.com

ممنونم از اینکه قدم رنجه فرمودین دوست عزیز
وبلاگ پرباری دارید
موفق و پایدار باشین

من از امروز ها خسته ام فردا را به من نمی فروشی ؟!
.......
ممنون

یگانه پنج‌شنبه 7 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 11:04 ب.ظ

وای دیوانه این جملت شدم که
"تا به انجا که کس نپرسد تو فرزند کیستی و زاده کیستی"
دقیقن همینه...
این گفته و کردار ماست که به شخصیت ما وزن می ده...
وگرنه اینکه زاده کیم... کجا ساکنم ... یا از چه تبار و قومیم چه نفعی داره وقتی که از صفات حسنه اخلاقی خالیم ...

واقعا کاش این طور بودیم و باشیم

کاش تمام ای کاش ها به پایان می رسید....به پاسخ می رسید

تنفس جمعه 8 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 09:24 ق.ظ http://tanaffos.blogsky.com

سلام سعیده ی عزیز
ولادت حضرت معصومه (س) و روز دختر را (با تاخیر ) به شما تبریک می گویم و برایت آرزوی خوشبختی و موفقیت دارم . خداوند بهترین نیکی ها را برایت مقدر کند .
ممنونم از یادهای مهربانی ات و از لطف و محبتت .
خداوندشافی همه ی بیماران را شفا دهد خصوصا مریضی را که قید کرده اید .

سلام بزرگوار
تبریک شما خود دنیایی شادیست برای من
ممنون ممنون

یاد دوستان وظیفه ی دوستداران است
.
از ته ته ته دلم میگم : انشالله

متشکر از حضورتان عزیز مهربان

سهبا جمعه 8 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 01:49 ب.ظ http://sayehsarezendegi.blogsky.com/

سلام نازدانه خانوم دوست داشتنی ام . روزت باز هم مبارک . چقدر دوست دارم من این شعر علی معلم را :
دخترا سیب گلابن , مثل ابرن , مثل ماهن ....
فدای دل قشنگت , متوجه پیامت نشدم عزیز دل ؟ سئوال من , گناه من ؟؟؟
حضور کمم را به چه معنایی دریافت کرده ای دردانه خانومم ؟ اینرا بدان که همچون دختر خودم , یگانه ام , دوستت دارم و آرزویم موفقیت و سعادت و سلامت روزافزون تست .

سلام
و دوباره ممنون ... و دوباره تبریک به دختران گل شما
این آهنگ رو به پیشنهاد پدرم گذاشتم
اومدم توضیح دادم براتون ... شایدم سوء تفاهم بود بانو
ممنون
ممنون
ممنون

سهبا جمعه 8 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 06:09 ب.ظ http://sayehsarezendegi.blogsky.com/

من نبودم نازنین . که اینروزها از خانه وصل می شوم و اینجا , پای قزوین در میانه نیست ! از روی همین کامنت هم میتوانی دریابی ردپایم را نازنینم ...
شاید از دوستانم باشند ...

نه بحثم بیشتر بخش دوم کلامم بود و فکر کردم رنجشی در کار است
...
خب خدارو شکر

شادی جمعه 8 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 06:12 ب.ظ http://shadi-shadi.blogsky.com

تشکر بابت بازدید و نظرتون

خواهش میشه

مریم جمعه 8 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 07:05 ب.ظ http://najvaye-tanhai.blogfa.com

کلمات در روح کاغذ دمیده می شوند تا سپس راهبر روح آدمی باشند تا به ملکوت
کیست قدر کلمه ها و واژه ها را بداند؟
زیبا و قصار مثل همیشه ی بودنت خانوم گل!

قدر زر زرگر شناسد قدر گوهر گوهری ......
...
مهربان و پر محبت مثل همیشه
مرسی مریم جان

دوستدار خاتون خوبی ها شنبه 9 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 04:46 ب.ظ

و در لا به لای واژگان همیشه حیات می روید حتی به کوچکی کوچکترین کوچک

همیشه و هر وقت که می خواهم از خواندن کلمات تو که در صفحه ام به یادگار مانده است شوق کنم چرایی بزرگ آنچنان در نظرم قد راست می کند که هرچه شادیست محو محو می گردد
...
خواهر عزیزم،دوستدار مقصد و منبع خوبی ها در هر نظر جدای از آنچه تو می نگاری اطلاعات دیگری هم ثبت می شود و به نمایش در می آید که منبع چرا های من است..
از همین چراها ترسانم نازنینم

سهبا شنبه 9 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 07:44 ب.ظ http://sayehsarezendegi.blogsky.com/

سلام علیکم نازدونه خانوم .
سلام علیکم دوستدار خاتون خوبیها ! میگما دردونه جونم , چقدر این دوستتون , اسم سختی رو انتخاب کردند واسه خودشون ! خب حالا یک اسم کوچولوتر میذاشتن , نمیشد ؟؟؟
در هر حال سلام رسان من باش به محضرشون !

علیک سلام
نمی دونم والا اینو باید از خودش پرسید
...
چشم، البته فک کنم صدای شما زودتر از من به ایشون برسه

یگانه شنبه 9 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 09:52 ب.ظ

اگر از من بپرسی می گم ای کاش ها زاده رفتارهای گذشته ی ماست...
وگرنه خییلی از کارا و راههای سر زده از ما سزاوار این عبارت نیست ...


آهنگ بلاگت اشک به چشمم میاره
مثل گذشته شده اینجا برام
چقدر انسان اینجا رها و آرومه

ای کاش ها هرچه باشند بازهم سوزانند

باز من خواستم آهنگ رو عوض کنم تو یه چی گفتی
فدای شما با آرامشتون

مریم یکشنبه 10 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 01:25 ب.ظ http://najvaye-tanhai.blogfa.com

سلام خانمی!
راستی سعیده یادت هست تو دختر باران بودی به نرمی قطراتش و ترنم شبنم های روی گلبرگها؟؟؟
یادت هست من به تو میگفتم دختر باران که باران را خیلی دوست میدارد و از خیس شدن واهمه ای ندارد؟؟؟
اونروز رفته بودم بیرون که بارون اومد باور می کنی سعیده؟وقتی قطرات باران به شیشه ماشین خورد تندی کنار خیابون پارک کردم و پیاده شدم و آروم آروم راه افتادم به طرف خونه حالا خیس خیس شده بودم
وقتی رسیدم خونه بابا گفتن دختر بارون اومد تندی یاد تو افتادم یهو دلم پرکشید طرفت بعد که بغضمو از دلتنگی فرو خوردم گفتم خدایا آجی سعیده من هرجا هست خوب و خوش و خرم باشه؟
راستی آهای یکی یه دونه خونه اینو بدون از این به بعد یه آجی بزرگتر از خودت داری که مثل شیر(از نوع ماده ش) پشتته رفتی بیرون یا مدرسه اگه کسی چپ بهت نگاه کرد به خودم بگو(آیکن آبجیه غیرتی)
تروخدا فکر نکن دیوونه شدم باور کن فقط یاد تو افتادم که باعث شد بیام و برات این کامنت رو بذارم

سلام
توهم باران را دوست داری یا که از تبار بارانی؟نه انگار که تو خود خود بارانی
برای تو هم مثل من زیر باران ماندن و قدم زدن لذت دارد؟
برای من که تمام غم هایم را می شورد هرچند غم هایم را دوست دارم لذتبخش خواهد بوداما به حرمت باران می گذارم تا از تن خسته ام شسته شود درست آن هنگام که به گریه می افتم باران با سرپنجه هایش اشک هایم را نه بغضم را پاک می کند اما چندیس که باران نیامده نمی دانم با بغض های گره کرده ام چه کنم؟
اگر می دانی برایم باز گو کن
یا علی مدد
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
پاسخ:
سلام
باران را دوست دارم و می ستایم حالت عرفانیش را،باران را دوست دارم چراکه با آمدنش رخوت و غم از دلم رخت بر می بندند..تا کنون شده کسی بر سرت دست نوازش بکشد و تو مسرور شوی...
حال که من بارش باران بر سرم را این گونه تصویر می کنم...نماد رحمت باری تعالی ست باران...
بعضی باران را اشک آسمان می نامند...اما در قلب من باران چیز دیگریست...
مگر نه این که قبل از آن آسمان ابری می شود و رعد و برق می آید...این رعد و برق از دیدگاه من آتشبازیه آسمان است...در وقت باران آسمان جشن می گیرد...و برای شرکت دادن ما در شادیش باران بر سر ما فرود می آید...
که اگر باران اشک آسمان است اشک شوق است نه ماتم...
ــــــــــــ
چه تصور پاک و زیبایی از باریدنش و شستن اندوهتان در ذهن دارید.
ـــــــــــ
آری چندیست در این حوالی هم باران نیامده،اما اکنون محرم هست به بغض گره کرده ات رخصت باریدن بده که محرم محرم دل است که محرم رنج ابا عبدلله را دیده که محرم ....
+++++++++++++++++++++++++++++++++++

دیدی چه خوب به خاطر دارم ... گاهی ارادتت به یکی از مخلوقات خداوندگار به قدری میشه که به خاطرش مست خاطره ها بشی
نشده بارون بباره و من زیر بارون نباشم ... که قدم نزنم
حتی اگه بعدش یکی دوهفته بیمار بشم ...
...
گاهی آدمایی که ندیدیشون و سهمت از با اونا بودن تعدادی متن و گاها چندتا عکس و چند تا تماس و اس ام اسه انقدر تو وجودت نفوذ می کنن
که یادشون همراه همیشگی لحظه هات باشه
مرسی خواهر عزیزم

دوستدار خاتون خوبی ها دوشنبه 11 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 12:17 ق.ظ

خدایم ببخشاید که اگر هراس در دل مهربانت انداخته ام و اگر شادی از رویت برده ام
...
وای یعنی دارم از خجات اب می شم سلام از ماست سهبا خانوم عزیز واسه این قضیه اسم هم که فرمودید به خدمتتون عارضم که واسه خودش یه کوچولو فلسفه داره و واقعا فکر نمی کردم این قدر سوال برانگیز باشه...؟؟؟

گاهی نیازت می شود عهد بر فراموشی خوب بودن را
ببخش مرا قول می دهم دایه ی مهربانتر از مادر نشوم برایت
...
فکر کنم در فرصتی و کلامی پیش گفته ام سر نامت را
هوش سرشار سهبا جان که بماند
پس بدان که می داند
.....

سهبا سه‌شنبه 12 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 04:36 ب.ظ http://sayehsarezendegi.blogsky.com/

سلام نازنین کم پیدایم ...

می بویمت که چطور بوی معرفت می دهی

علیک سلام سهبای عزیز

دوستدار خاتون خوبی ها چهارشنبه 13 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 11:26 ب.ظ

گاهی نیازم می شود عهد بر فراموشی خوب بودن را؟؟؟
نه...
نیازم می شود عهد بر فراموشی نبودن خوب بودن را
که اگر این گونه نبود تا به حال اندیشه ام در زمستانه های نبودن , نبودن هر آنچه بودن باید , به خواب می رفت
...
حالا دیگر در فرصتی و کلامتی

بارها گفته ام و بازهم می گویم که از مهربانی کردن و خوب بودم میترسم
وقتی یکبار مقابل دریا دریا محبتم جلویم ایستادند و گفتند : سعیده محبت زیادی میشه دخالت میشه سوء تفاهم
و شاید این به جا ترین تلنگری بود بر غفلت من و بر حال آدمیان دوران
...
یا تو سخت سخن گفته ای یا من انقدر از کلمات دور شده ام که نفهمم ایهام واژگانت را

محمدآقایی یکشنبه 17 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 08:09 ب.ظ http://mohammad-aghaiy.blogsky.com/

کامنت نگذاشتنمون دلیل به سر نزدنمون نیست آبجی....
ما همیشه اینجا سر میزنیم....
.
.
.
خداوندا تو را سوگند به حرمت دردانه حسین حضرت رقیه(س) تمامی بیماران را شفای خیر عطا فرما
انشالله......

پس شما هم با مخاطبین خاموش نسبتی دارید انگار
همین که می آیید و می خوانید ما خوشحالیم
.
.
.
الهی آمــــین

سهبا سه‌شنبه 19 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 09:56 ب.ظ http://sayehsarezendegi.blogsky.com/

سلام نازدونه خانوم . کاش بدونی چقدر دلتنگت شده ام ...

یک نفر همره باد
آن یکی همسفر شعر و شمیم
یک نفر خسته از این دغدغه ها
آن یکی منتظر بوی نسیم
همه هستیم در این شهر شلوغ
این کفایت که همه یاد همیم
...
من مردم آزار نیستم سهبا جان شما ببخش اگر مجال ظهور نمی یابیم
ممنون که به یادمی

مریم چهارشنبه 20 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 10:22 ق.ظ http://najvaye-tanhai.blogfa.com

سلام خانمی!!!
منتظر یه آپ قشنگ و ناب مثل همیشه اما کمی هم شاد بر عکس همیشه تا بلکه تو که از همه ما کوچکتری ولی دلت بزرگتر است شادی را به میانمان مهمان کنی که غم مثل خوره دارد دلهای تنهای جدا از هم افتاده مان را می خورد

سلام عزیزم
بگو مریم جان بگو از همان مریم های پرپر شده ای که اعتراضت را بلند کرده اند
بگو برایم چه شده که این روزها عطر مریم التهاب می بخشد به لحظاتم
...
باور کن از شادی هم که می گویم متنم بوی دلتنگی می دهد
نمی دانم چرا اما ...

تنفس چهارشنبه 20 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 05:15 ب.ظ http://tanaffos.blogsky.com

شب پرتو شعر و شور و شادابی توست
دریا سفری به عمق بی تابی توست
آن چسمه نور کز زلالش نوشند
تصویر صفای دل مهتابی توست

آمدم و دوباره خواندمت...
دلتنگتان بودم

دوستان من برکت سرریز شده ی زندگانیم هستند
دوستان من هدیه های پروردگارند در زمین برای من
تا مبادا شاکر الطاف بیکرانش نباشم
....
و من هم بسیار...ممنون که هستید و می آیید
بودن دوستان بس افتخاری بزرگ است برایم
ممنون

دانیال پنج‌شنبه 21 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 09:26 ب.ظ http://www.danyal.ir

اینجا را هم تیک بزنید که هنوز نخوانده ام بزرگوار
ببخش ، نبودم که بخوانم

عجله چرا ...
شب دراز است و قلندر بیدار

دانیال چهارشنبه 27 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 10:33 ب.ظ http://www.danyal.ir

ای صدای زیبا ، برایت از صاحب قلم روزهایی زیباتر از این روزها و شبهایی فرخنده تر از این سبها آرزومندم ،
مثل همیشه زیبا بود و برازنده قلم توانای شما ...
انتخاب جمله ای خاص برایم سخت شد از شدت زیبایی

گفتم این شادی و افسون که درجان من است
سهم و آنِ دگری نیست مگر
گفت نی،حاصل غم های ملک
سهم وی دیده ی تر نیست مگر
...
لطف دارید

ثنائی فر پنج‌شنبه 28 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 11:29 ق.ظ http://www.sanae.blogfa.com

نزول می کنند و آنقدر پائین می آیند که با خود ببرند روحی را برای پرواز برای اوج گرفتن برای رسیدن برای صعود
چه دردی دارند که هبوط می کنند به زندان کاغذ تو آرام میبینی شان که نشسته اند در جوار هم اما تو می دانی چه غوغایی دارند در دل و روح تشنه تو را که میبینند خرسند می شوند که باز هم با تو می توانند بازگردند به آنجا که بودند.

سلام زیبا نگاشته ای بود پر مفهوم دست مریزاد
یا حق

عرش و فرش هم گاهی دست واژه ها می افتد
و گاهی همین واژه ها معنی واقعی تقدیر اند

..

سلام ... سپاس می گویم مهرتان را

دانیال پنج‌شنبه 28 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 02:47 ب.ظ http://www.danyal.ir

عرش و فرش هم گاهی دست واژه ها می افتد ...
خدای من ،،،،
باز دلم را دریایی کردی با این نگاه زیبا ...
محشری ، آفرین

الان باید در جواب چی بنویسم ؟؟!!

ممنونم بازم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد