راز حضور

بهانه های قلم

راز حضور

بهانه های قلم

بازم دلم گرفته

دل از اندوه غمی نالان است و خودش نیز در این بحبوحه سرگردان است 

سوز و سازیست که نتوان گفتش،رمز و رازی که از آن در تاب است 

دل و جانم به تمنای نگار تا به کی در.... 

 

نمی دونم،نمی تونم ادامه بدم...اصلا نوشتن یادم رفته،اصلا خودم یادم رفته...اصلا حالم خوش نیس 

ــــــ . ــــــ . ــــــــ . ـــــــــ . ـــــــــ 

پ.ن۱:امتحانات ترم یک باتمام مصیبتاش از راه رسید...الهی به امید تو

...

پ.ن۲:با همه چیز درآمیز و با هیچ چیز در آمیخته مشو که در انزوا پاک ماندن نه سخت است و نه با ارزش 

9دی ماه 1389

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد