راز حضور

بهانه های قلم

راز حضور

بهانه های قلم

آهای رهگذر

سال هاست که بی هیچ سخنی غریبانه از کنارم عبور می کنی ...

سال هاست که بی هیچ بهانه ای خانه ی دلم را برای حضورت آذین می بندم ...

سال هاست که منم و این همه خاطره که از نبود تو قاب کرده ام ...

سال هاست که به بهانه ی دیدنت غرورم را می دهم ...

و به هوای شنیدنت شوق می کنم ...

آری یکتای تنهایی های من ...

آری دلیل شوق و شرم من ...

دلتنگت هستم ...

دلتنگت هستم نه به خاطر این که بودنت شوری بر جانم می نهد نه ....

دلتنگت هستم به پاس پاکی آن یک سال خاطره ...

آری برای من همان بس بود ...

برای تو ... 

برای تو ...

به اینجای ماجرا که می رسم تنها سکــــــ ـ ـ ـوت مرهم جانم می شود ...

زخم خورده ای نیستم که تو التیامم باشی ...

مجروحی نیستم که تو جانم باشی ...

انسانی هستم ...

محکوم به زندگی ...

و دلگیر ازاین فضا و هوا ...

شرم چشمانم را که بارها دیده ای ...

اما باور کن غبار دلتنگی دیگر به هیچ چیز اجازه ی خودنمایی نمی دهد ...

نه عارفم و نه عارف مسلک ...

اما نمی دانم چرا امشب و در این لحظه آنقدر دلگیرم که دلم فریاد می خواهد ...

فریاد به روی این همه کور دلی ...

به روی این همه ظلمت ...

به روی این همه دهان های باز و چشم و دل های خاموش ...

آری خیال ناب لحظه های من ...

قدری بخند که لبخند تو افسونم میکند ...

_____________________________________________


+پ.ن:دلم زنگ انشا می خواد

++پ.ن:یه هفتس که بدجور هوای حرم آقا امام رضا(ع) رو دارم


نظرات 3 + ارسال نظر
سهبا شنبه 8 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 06:35 ب.ظ http://sayehsarezendegi.blogsky.com/

به اینجای ماجرا که می رسم تنها سکوت مرهم جانم می شود ....

سلام نازدانه خانوم عزیز من ... خوبی نازنینم ؟

علیک سلام ...
متشکرم ... اما شما بهترید

یگانه شنبه 8 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 10:55 ب.ظ

سلااااااااااااااااااام
چطوری سعیده گلم....
خوبی عزیز دل....
راستی من دو سال برای این مدرکم راهی دیار یار شدم...
می فرمایید کجا ؟؟؟؟
می عرضم خدمتتان شهر مقدس قم...
باورت نمی شه زیارت توی همچین بارگاهی چه حس و حال خوبی به ادم می ده...
حالاکه ازش دور افتادم ...
فقط می تونم چشمای به اشک نشستمو ببندم و تصور کنم که اونجام...
باورت نمی شه چقدر ارومم می کنه....

علیک سلام
متشکرم یگانه جان
جدی میگی؟وای کارت درسته خدا... ببین یگانه ی ما ......
خوشا به سعادتت عزیزم

عیـــــــــــــشقت یکشنبه 9 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 06:39 ب.ظ

سلوم خشنگ

هیچ چیز دیه به مغزم نمی خطورد

هرچه که می خواهی از آن تو شیود

خیلی مثبتی بوووووووووووود

عذر می خوام شما؟؟

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد