راز حضور

بهانه های قلم

راز حضور

بهانه های قلم

آغاز مجدد حضورهای نیمه شبانه و بامداد گون

http://s3.picofile.com/file/8210118426/1_C.jpg

نمی فهمم این حس دلتنگ وارانه و غریبانه را

نمی فهمم این عدم تطابق هارا

این دوری هارا در عین نزدیکی و این نزدیکی هارا در عین دوری

این فهمیدن های دوست داشتنی

و نزدیک بودن های دور از باور آدمی

مبهوت تماشاگر روزهایی شده ام که جز سکوت مرا کاری نیست

ارتیاحی که فکر می کردم می یابم و نیافتم

همه به سرگردانی یک منِ  وامانده در خود دامن می زنند

می نشینم و داستانم را مرور می کنم ... ادامه می دهم ادامه دارد های سهمگین و دور را و باز نمی رسم...و باز تکه های این پازل همه از آنِ یک داستان نیست...دادستان را بگویید بیاید و داد این تکه های گم شده در میانه ی زندگی ام را از تن لطیف احساسم بازستاند

(ادامه دارد ... )

فکرم عجیب مشوش  سه نقطه های کنار  این جمله است


پی نوشت : بیایید جوجه اردک نباشیم ، بیایید بی فلسفه هیچ کاری را تکرار نکنیم