امروز که حرفهای دیروزم را می بینم..میان تمام کلمات گاه اندوهگینم و گاه خوشحال و گاه آنچنان شرمسار که....
اما کوله بار آموخته هایم کم نیست از این سرای مجاز و...
گفتنی هارا باید گفت اما اگر اندکی احساس کنی که تهی از آنچه که باید هستی همان به که سکوت اختیار کنی...
کلمات همیشه برای من عقایدم را به تصویر می کشیدند و یاری ام می نمودند برای بهتر فکر کردن
برای آرامتر شدن
گاهی می ترسم آنچه که نباید درمیان کلماتم هویدا شود و....
وقتی نباید هایت زیاد می شود
وقتی سه نقطه ها درد می شوند
باید مراقب بود
خیلی
......
این هارا گفتم چراکه میدانم کم کم ممکن است غیبت هایم آنقدر طولانی شود که.....
نمی خواهم دلی برنجد
رازحضور هم مثل صاحبش روزهای عجیبی را سپری می کنم...
سرشار از ترس و پریشانی..