شاعرانگی های فراموش شده یک شبه غلیان می کنند و آتش می زنند خطوط ناگفته و محو خاطرم را
یلدا می شود به مثاب یا محول الحالی دیگر
پرونده ی تلخی پاییز بسته می شود
باشد که شاید آنچه باقیست نوید بخش باشد و شیرین
باشد که شاید سپیدی سرما و شکوه بهار توام با حرکت باشد و برکت
به امید شادی
به امید لبخند
به امید آرامش بیشتر
به امید ....
الهی به امید "تو"
زمستانت سرشار برکت و نور و پر از دلیل حرکت و شادی و لبخند ...
سلام سعیده جانم . دلتنگت بودم نازدانه قشنگم .
زمستان شماهم همینطور عزیزترین
سلام،دلتنگتون هستم...خیلی