دل از اندوه غمی نالان است و خودش نیز در این بحبوحه سرگردان است
سوز و سازیست که نتوان گفتش،رمز و رازی که از آن در تاب است
دل و جانم به تمنای نگار تا به کی در....
نمی دونم،نمی تونم ادامه بدم...اصلا نوشتن یادم رفته،اصلا خودم یادم رفته...اصلا حالم خوش نیس
ــــــ . ــــــ . ــــــــ . ـــــــــ . ـــــــــ
پ.ن۱:امتحانات ترم یک باتمام مصیبتاش از راه رسید...الهی به امید تو
...
پ.ن۲:با همه چیز درآمیز و با هیچ چیز در آمیخته مشو که در انزوا پاک ماندن نه سخت است و نه با ارزش
9دی ماه 1389