راز حضور

بهانه های قلم

راز حضور

بهانه های قلم

بدون شرح !!


نکته : از اونجایی که ویندوز محترممان حالشان خوش نیست نشد این عکس رو از طریق خود سیستم ذخیره کنم و انقدر بی کیفیت در اومد ...

پ.ن : سخت یعنی این


بعد نوشت : دندون که نه دندون های عقلم دوتاش داره در میاد مگه این دندون عقل مال نوزده،بیست سالگی نیست ؟!  


مهر نوشت : سه ماه تعطیلی هم گذشت چه خوب چه بد چه زود چه دیر و حالا منم و کلی درس و کتاب که البته علائمش از 15 شهریور به بعد ظهور کرده بود ...


تا درودی دیگر بدرود

نظرات 11 + ارسال نظر
دانیال چهارشنبه 30 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 08:57 ق.ظ http://www.danyal.ir

خواندن تو دایره جهلم را به نادانسته های خود وسیع تر کرده است ،
و اما شاه کلید نوشته ات : تقدیر تصویری از فردا نیست که تو بودنش را بهانه کنی !

همین که بدانیم نمی دانیم بزرگ ترین دانیاییست

مریم شنبه 2 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 12:08 ق.ظ http://najvaye-tanhai.blogfa.com

دنیای من و تو معناکده ای متفاوت است
و من همچنان با تقریب های مجهول زنده ام
دنیای من و تو معنای همه ی متفاوتهای روزگار است من در خیال چشمان تو به سر میبرم و تو در خیال دیگری
و من همچنان با یاد آن اولین نگاهت زنده ام
آنقدر زیبا نوشته ای که نمی دانم چگونه برایت کامنتی در خور درج کنم که شد این خط خطی هایی که می بینی
بدرود

گرچه خیال هیچ بی خیالی خاطر و خاطراتم را محصور خویش نساخته
اما گاهی قلم ماورایی به رویت می گشاید که خود هم نمی دانی چه می گویی و از چه نالانی
...
کاش هیچ وقت پاکی ذهنم اسیر خواستن نشود

یگانه شنبه 2 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 03:29 ب.ظ http://yeganeh22.blogsky.com

اااااا ... این پست گذاشتن مدرنیته است
عین همیشه عالی و تحسین برانگیز
.........



وای سعیده با این پ نونت ... دیشب حول و حوش 2 و خورده ای اومدم اینجا تا نیم ساعت بعدش هنوز داشتم گریه می کردم .... اخراش دیگه چش درد گرفته بودم

خیلی دلم سوخت خیلی
............

هــــــــــــــــــــی ...
گفتم یه تنوعی ایجاد کرده باشیم فضا عوض شه
...
حالا من می نویسم پ.ن دیگه تو نگو پ نونت
می دونی من اونو نذاشتم کسی دلش بسوزه گذاشتم تا تهش تحسین کنید که یه مادر تا چه اندازه می تونه روح بزرگی داشته باشه و عملش تحسین برانگیز

یگانه یکشنبه 3 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 01:09 ق.ظ

آره خداییش ...
وای چقدر خدا صبر میتونه توی وجود کسی قرار بده؟
...........................
راسی یه بار دیگه متنتو خوندم
دوبراه میگم خیلی قشنگه
همیشه رو به فرداهای روشن قدم برداری نازنینم

الکی که بهشت زیر پای مادران نیست خوشگل خانوم
بهشت را به بها می دهند نه به بهانه
.....
مرسی گلم نیم ساعت دیگه می خوام برم مدرسه
یک مهر که تعطیل
اولین شنبه ی سال تحصیلی که تعطیل
میگن سالی که نکوست از بهارش پیداست

سهبا یکشنبه 3 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 08:37 ب.ظ http://sayehsarezendegi.blogsky.com/

میشه من هیچی نگم واسه این کلمات قشنگ ؟ که خراب نکنم لذت خوندنش رو ؟؟؟

دلم برات تنگ شده بود نازدونه خانومم ...

سکوت نکن ... که سکوتت مرا به دیار خاطره ها نزدیک تر می کند
و افسوس تا نوک انگشتانم را نیز اسیر خود می سازد
...

منم

دوستدار خاتون خوبی ها یکشنبه 3 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 11:58 ب.ظ

شادی هایت هم زیباست

در ازدیاد غم ها این نگاه توست که به روزگارم رنگ شادی می پاشد

سهبا چهارشنبه 6 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 11:32 ب.ظ http://sayehsarezendegi.blogsky.com/

این ترکیب هم سلیقه ی زیبای برادر است !
در مورد کامنتدونی هم عقلم به جایی قد نمیده گلم ! دیدی که , دو تا از کامنتهام هم به همون زبون از ما بهتران اومده !

بله ماشالله استاد سلیقه و از همه مهم تر اعتماد به نفس هستند برادر شما
والا فک کنم اون تابلو رو گذاشتید اون بالا کامنت دونی خوشگلتون چشم خورده احتمالا

سهبا پنج‌شنبه 7 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 12:04 ق.ظ http://sayehsarezendegi.blogsky.com/

نازدونه خانوم سهبا , عزیز دل , روز میلاد حضرت معصومه , روز دختر , رو به شما خانوم گل دوست داشتنی خودم تبریک میگم . ایشاله هر روز موفق تر و شاداب تر از روز قبل باشی عزیز .

مرسی سهبا جان منم به دخترای نازت همچنین

یگانه پنج‌شنبه 7 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 12:20 ق.ظ

فقط جهت عرض تبریک بود اون پیام
همین و دیگر هیچ



کامنت دانی ترکیده شد ... اما نه با دستکاری های من...
شاد و خوش باشی خواهر کوچکم

اون پیام ؟؟
کدوم پیام عزیزم؟؟
منم بهت تبریک میگم


یعنی درست نمیشه دیگه؟؟
شما هم همینطور

سارا.ت پنج‌شنبه 7 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 12:45 ق.ظ http://elaheyesharghy.blogsky.com/

سلام
دو شعر کوتاه می خوانند تو را به لحظه هایی که خیس واژه اند
منتظرم ...
در پناه هو ...

سلام
آمدم اما دوباره می آیم ... دوباره می خوانم ...

سارا.ت پنج‌شنبه 7 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 12:48 ق.ظ http://elaheyesharghy.blogsky.com/

راستی سعیده جان
خیلی قشنگ مینویسی
بی تعارف میگم
تقریبا همه پست های صفحه اصلیتو خوندم
اونقدر ساده و صمیمی ان که همش رو درونم حس کردم
انگار روزی تو روی لحظه های من بودی...

ممنون عزیز مهربان
شما هم ...

چرا همه مرا تصویری از دیروز های خود می نامند حال آنکه من زاده ی ثانیه ها هستم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد